تنها چند مرحله ساده را برای انتشار اثر خود (داستان، شعر، نمایشنامه و…) در این بخش و سراسر اینترنت در پیش دارید. این مراحل به طور کامل، در این صفحه شرح داده میشوند.
انتشار اثر در سایت چه مزایایی دارد؟
ضمن آن که نام نویسنده، نام اثر + خود اثر در وبسایت «writingteam.ir» و بلاگ آن برای تمامی بازدیدکنندگان، درج میگردد، در نتایج جستجو گوگل و دیگر موتورهای جستجوگر نیز قابل رویت و مطالعه خواهند بود.
مراحل پیش رو!
ارسال داستان به ایمیل درج شده در پایین.
پرداخت هزینه 180 هزار تومانی.
داستان شما منتشر میشود!
شروع انتشار
mehrware@gmail.com
راهنمایی؛ لطفاً اثر خود را به صورت متنی یا فایل ورد، به ایمیل بالا ارسال فرمایید، تیم نویسندگی برای شما یک شماره کارت جهت پرداخت هزینه انتشار «180،000 تومان» ارسال خواهد کرد. با پرداخت موفق، اثر شما در کمتر از 24 ساعت در سایت منتشر خواهد شد.
نکات
●انتخاب یک نام برای اثر توصیه میشود.
●لطفاً محتوای اثر شامل جملات بسیار منفی نباشد.
ویژگیها
●شما میتوانید هر نوع اثر ادبی را که متعلق به شماست، برای انتشار ارسال فرمایید.
●آثار بسیار بلند و پیچیده، در صورت انتخاب شما با دکمه دانلود نیز میتوانند در سایت منتشر شوند.
امروز افتخار داریم آهنگ زیبای "قاصدک" را با صدای گرم و دلنشین متین و امتاج به شما معرفی کنیم. این اثر هنری با همکاری بینظیر از مژگان کشانی، نویسنده، شاعر و هنرمندی جوان، خلق شده است.
درباره: مژگان کشانی
مژگان کشانی یک نویسنده، شاعر، ترانهسرا و هنرمندی جوان است که تا کنون آثار متنوعی مانند کتاب، فیلم کوتاه و شعر را منتشر کرده است از همکاری های او با گروه های هنری متنوع از جمله گروه رادیکال نیز میتوان نام برد.
نام اثر: قاصدک
همکاری: مژگان کشانی
خوانندگان: متین و امتاج
به گفته ی مژگان کشانی، تحلیل این موسیقی به شرح زیر میباشد :
موندم بازم تنها نمیدونم چجوری بکنم باش سر باز: آفریده هایی که سلامت کامل ندارند
در بیشتر مواقع تنهایی رو انتخاب نکرده اند بلکه جامعه به دلیل فقر فرهنگی و تا آگاهی های خود نسبت به افراد دارای معلولیت آنها را از خود ترد کرده است.
دیگه نمیتونم بیارم دووم هر لحظه به فکر اینم میشن ثانیه هام حروم : دیگه نمیتونم سکوت کنم در برابر خدایا شکرت هایی که بخاطر حضورم توی اجتماع میشنوم در برابر نکتهای سنگین و پر از ترحمی که بعضی موقع ها نگاها توی گوشم زنگ میزنن نکنه تو از فضا اومدی. من از افکاری رنج میبرم که درونش نوشته شده کسی که از وسایل توانبخشی استفاده میکنن حق ندارن برای داشتن زندگی مستقل و زندگی کردن رویاهاشون تلاش کنند
و باید لحظه هارو حدر گذشتن بکنن چون مثل یه برجی میمونند که ستونش لغزنده است.
باد برد همه رویاهای منو مثل قاصدک قصه که بهش گفتم نرو : من ((افراد دارای معلولیت ))جلوی چشم کره نماد لغزنده ترین درختم به سبکی قاصدک که تنها با یک باد به ناکجا آباد فرستاده میشه و با شکست مواجهه میشه.
میچسبوندیش به تن من تنو : شاید توان یابان عضوی از بدنشون به اختلال خورد باشد ولی با جسارت بیشتری موفق میشود. یک فرد دارای معلولیت آنقدر میتونه موفق باشه که با یک پای مصنوعی. کوه نوردی کنه یا جسارت شرکت در مسابقات دو با ویلچر شرکت کنه.
باد مزاحم : کلمات رفتار نگاه ها و برخورد هابی که مانع ها و چالش ها رو با پتکی که از کلمات نمیتونی نمیشه و نمیخوای ساخته شده خوردت میکنه.
از ما بهترون: کسی که بدون در نظر گرفتن توانایی هات و افکار درونت مقابلت گارد میگیره.
فکر نمیکردم بشه دور : دوستی و همدلی بین جامعه ای که افراد دارای معلولیت قشری از همون جامعه است انقد کم رنگ بشه.
میومدش حیفم: حیفه که با زبونی که میتونی مطالبه گری کنی بگی نمیتونی با نگاهی که میتونی امید ببخشی ترحم تزریق کنی.
ساقی بریز بد جوری تشنم : دوست دارم از جامعه ای که روی خمیر دندونو پفک و ماست و عطر ادکلن رو بیشتر از فرهنگ سازی فقر های اجتماعی خودش تبلیغ میکنه دور بشم.
قول میدم باشه آخریش امشب :قول میدونم جوری بتونم جوری بشه که ثابت کنم دنیای استعداد ها و استقلال ما افراد داری معلولیت پشت دیوار خواستنمون و تلاش کردنمون خوابیده
ولی گروه کشوری توان یابان همدل اینجاست که شعارزندگی همیشه با یک قدم خارج از منطقه ی راحتی تو(( افرادی که در سلامت کامل نیستند)) شروع میشه.
در آهنگ "قاصدک"، قاصدک نمادی ظریف و تأثیرگذار از فرد دارای معلولیت است. این انتخاب نمادین بسیار هوشمندانه است، زیرا قاصدک علی رغم ظاهر شکنندهاش، قدرت حرکت و پیامرسانی دارد - درست مانند افراد دارای معلولیت که با وجود محدودیتهای فیزیکی، قادرند پیامهای قدرتمندی به جامعه منتقل کنند.
قاصدک در این اثر، نماد امید و تداوم زندگی است؛ موجودی که با وجود ظرافت و آسیبپذیری، مسیرهای طولانی را طی میکند و پیامآور عشق و زندگی میشود. این تصویرسازی استعارهای قدرتمند از تواناییهای پنهان افراد دارای معلولیت است که اغلب از نگاه جامعه پنهان میماند.
مژگان کشانی با این ترانه، نگاهی متفاوت به مفهوم معلولیت ارائه میدهد؛ نگاهی که بر تواناییها تمرکز دارد، نه محدودیتها. خوانش احساسی متین و امتاج نیز به این پیام عمق بیشتری بخشیده و شنونده را دعوت میکند تا فراتر از ظواهر را ببیند و قدرت درونی را کشف کند.
این اثر یادآوری میکند که هر انسانی، فارغ از شرایط جسمی، قادر است پیامآور زیبایی، عشق و امید باشد - درست مانند قاصدکی که با وجود بدن کوچک و ظریفش، بذرهای امید را در سراسر طبیعت پراکنده میسازد.
امیدواریم از شنیدن آهنگ "قاصدک" لذت ببرید و با به اشتراکگذاری آن، ما را در معرفی آثار هنرمندان ارزشمند کشورمان همراهی کنید. نظرات و دیدگاههای خود درباره این اثر را با ما در میان بگذارید.
در میان هیاهوی روزمرگی، گاهی داستانهایی هستند که پنجرهای به دنیای پنهان خاطرات و رازهای مدفون شده میگشایند. «عمارت» نوشته فاطمه سلطانشاه، روایتی است موشکافانه از یک بنای قدیمی که حالا تبدیل به کافهای شیک شده و زندگی آدمهایی که در گذر زمان با آن پیوند خوردهاند.
این داستان کوتاه با زبانی روان و تصویرسازی دقیق، خواننده را به سفری میبرد میان لایههای زمان؛ از حال به گذشته، از آشکار به پنهان. نویسنده با مهارت خاصی فضاسازی میکند و با گذر از ظاهر آراسته عمارت، به زیرزمین تاریک آن میرسد، جایی که انگار خاطرات و رازها در آن مدفون شدهاند.
داستان «عمارت» به زیبایی مسائل اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی را با هم درمیآمیزد و تصویری صادقانه از تناقضها، تعصبها و آرزوهای سرکوبشده ارائه میدهد. شخصیتپردازی قوی، توصیفات حسی و زنده، و روایت چندلایه از ویژگیهای برجسته این اثر است.
فاطمه سلطانشاه با قلمی نافذ و هوشمندانه، از خلال یک بنای قدیمی، داستان انسانهایی را روایت میکند که میان سنت و مدرنیته، بایدها و خواستنها، و ظاهر و باطن در کشمکشاند.
"مرور"، اثر ارزشمند نویسنده و هنرمندی توانمند، مژگان کشانی، روایتی تأثیرگذار از چالشها و تبعیضهایی است که افراد دارای معلولیت در جامعه امروز با آنها مواجه هستند. این فیلم کوتاه با نگاهی عمیق و انسانی، مشکلات این قشر را به تصویر میکشد و مخاطب را به تأمل وا میدارد.
شما میتوانید این اثر هنری ارزشمند را به صورت رایگان دانلود کرده و از تماشای آن لذت ببرید:
مژگان کشانی متولد ۱۳۸۴/۱۰/۲۰ دیپلمهی رشتهی تصویر سازی دیجیتالی، نویسنده کتاب قلب یخی، قلب کاغذی، قلب سنگی و سینمای زندگی است. او فعال در رشته ورزش ذهنی (دومینو) دارای رتبهی دوم و سوم کشوری انشای نماز و رتبهی اول و دوم مسابقات استانی شب شعر و رتبهی سوم کلیپ مسابقات ملی رسانهای معلولین. رتبه دوم و سوم شطرنج استانی و منتخب کتاب بین المللی بابان. ۱۵ عضو فعال سایت قلم سبز.
در ادامه شما میتوانید این کتاب را دانلود کرده و از مطالعه آن لذت ببرید.
پوفپوف کنان و لِخلِخ کنان وارد خانه شد. کلاهِ بافتنیاش را مانند کلاهک خرمالوهای نارسِ حیاط، درست وسط سرِ تاسش گذاشته بود. جورابهایش را تا زیر زانو کشیده بود روی شلوارش و یک طرف پیرهنش از زیر ژاکت بیرون زده بود. نشست روی صندلی و لحظهای خیره به ظرف آجیل روی میز ماند. چشمانش را تنگ کرد، گویی میخواست تارمویی را از ماست بیرون بکشد. یک مُشت آجیل برداشت و همه را یکراست ریخت توی دهانش. بی توجه به حرف مادر که گفت "بابا آجیل شوره فشارت بالا میره" نگاهش را به دیوار رو به رویش دوخت، گویی با یک مجسمه که فقط پوست صورتش بالا و پایین میرود حرف میزدی. کارِ آسیاب و بلع آجیلها که تمام شد، نگاهی به ساعت مچیاش انداخت. همان ساعتی که سالها، از زمانی که به خاطر دارم، جزیی از دستِ بابابزرگ بود. نگاهم به دستان نحیفش افتاد. چین و چروک دستانش حرفها داشتند با آدم؛ صدا میدادند، صدای خِشخشِ بریدن خوشههای برنج، صدای شرجی و گرمای مرداد، صدای یخ زدن استخوانها در برف، صدای مرد بودن، صدای رنج... رفت سراغِ کتاب دعای شرحهشرحهاش که هر قسمتِ برگهها را بارها با چسب با هم آشتی داده بود. شروع کرد به خواندن. اگر کسی بیرون از خانه بود، گمان میکرد در این خانه روضه برپا کردهاند. مناجاتش که تمام شد، کت شلوار مشکی رنگش را که در اثر مداومت در پوشیدن به رنگ طوسی درآمده بود، به تن کرد. چینهایِ بزرگِ کمرِ شلوارش خبر از رنجوریش میدادند. کفشهایش را که قطراتِ گِل رویش طرح انداخته بودند پوشید. به درخت خرمالو که رسید، یک خرمالو از شاخه جدا شد و بر زمین افتاد. خم شد و خرمالو را برداشت و انگار که بخواهد درد ناشی از زمین خوردنش را تسکین بدهد، مالیدش به آستین کت. در را مثل همیشه با شدت بادهای ویرانگر بهم کوبید و رفت. حالا خرمالوهای حیاط رسیدهاند، کلاههایشان هم درست وسطِ سرشان. کلاهِ بافتنی اما، شسته و تا خورده در آخرین کشوی کمد جا خوش کرده است.