مژگان کشانی

در میان هیاهوی روزمرگی، گاهی داستان‌هایی هستند که پنجره‌ای به دنیای پنهان خاطرات و رازهای مدفون شده می‌گشایند. «عمارت» نوشته فاطمه سلطانشاه، روایتی است موشکافانه از یک بنای قدیمی که حالا تبدیل به کافه‌ای شیک شده و زندگی آدم‌هایی که در گذر زمان با آن پیوند خورده‌اند.


این داستان کوتاه با زبانی روان و تصویرسازی دقیق، خواننده را به سفری می‌برد میان لایه‌های زمان؛ از حال به گذشته، از آشکار به پنهان. نویسنده با مهارت خاصی فضاسازی می‌کند و با گذر از ظاهر آراسته عمارت، به زیرزمین تاریک آن می‌رسد، جایی که انگار خاطرات و رازها در آن مدفون شده‌اند.


داستان «عمارت» به زیبایی مسائل اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی را با هم درمی‌آمیزد و تصویری صادقانه از تناقض‌ها، تعصب‌ها و آرزوهای سرکوب‌شده ارائه می‌دهد. شخصیت‌پردازی قوی، توصیفات حسی و زنده، و روایت چندلایه از ویژگی‌های برجسته این اثر است.


فاطمه سلطانشاه با قلمی نافذ و هوشمندانه، از خلال یک بنای قدیمی، داستان انسان‌هایی را روایت می‌کند که میان سنت و مدرنیته، بایدها و خواستن‌ها، و ظاهر و باطن در کشمکش‌اند. 


دانلود با لینک مستقیم 

فرمت PDF


این داستان کوتاه را از دست ندهید؛ روایتی است از آنچه پشت نمای زیبای عمارت‌های قدیمی پنهان است و شاید انعکاسی باشد از زندگی همه ما.