بلوم

جملات ناب


شده گاهی توی فضای مجازی یا توی فیلم یا اینکه در کتابی جمله ای به چشمت بخوره که شمارو تحت تاثیر قرار بده یا لااقل احساساتت رو برانگیزه؟؟!

ما اینجا چندین جمله از افراد سرشناس برای شما آماده کردیم تا شاید با خوندنش تحت تاثیر قرار بگیرید.

باما همراه باشید👌


یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه! 

اون روز یا خیلی خوشبختی؛ یا خیلی بدبخت.

- آل پاچینو




وقتی آدم بفهمد که به هر چیزی هر چقدر چندش‌آور می‌تواند عادت کند‌ به این ضرورت پی می‌برد که باید همه‌ی چیزهای عادی زندگی‌اش را وارسی کند

- جورج برنارد شاو




زندگی کردن با حسادت خیلی سخته مثل اینه که جهنم کوچیکِت رو هی با خودت این طرف و اون طرف ببری.

- هاروکی موراکامی




هیچ چیز آنقدر از کوره به درم نمی‌برد که ببینم دارم از حس قلبی و باطنی‌ام حرف می‌زنم و جوابم را با جملاتی پوچ و قالبی می‌دهند.

- گوته




براى رفع فشارهاى عصبى باید دو گام برداشت؛ گام نخست این اسـت که براى مسائل جزئى خود را ناراحت نکنید، گام دوم اینکه بدانید همه‌مسائل جزئى هستند.

- آنتونی رابینز




‏اغلب می خواستم حرف بزنم ، اما نمی دانستم چه بگویم . می دانید در بعضی موارد بهتر است که آدم اصلا حرف نزند.

- داستایوفسکی




میدانی گرفتاری من چیست؟

دور و برم را آدم های احمق گرفته اند! آدم های باهوش در نوعی تبعید محض متولد میشوند، بشریت به میزان شگفت انگیزی آدم احمق تولید میکند.

- میلان کوندرا

• جشن خداحافظی




‏دشمنان بسیاری دارید که نمی‌دانند چرا دشمن شما هستند، ولی همچون سگ‌های ولگرد هنگامی که رفقایشان بانگ بردارند، آنها نیز پارس می‌کنند!

- ویلیام شکسپیر




نکته در اینجاست که آدم هرگز به موقع نمی‌فهمد چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست. افسوس، جراحتی است علاج ناپذیر.

- اوریانا فالاچی




سکوت همیشه به معنای رضایت نیست ، گاهی یعنی خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند توضیح دهم.

- سیمین دانشور 

• به کی سلام کنم




ما همان چیزی هستیم که بدان تظاهر می کنیم. پس همیشه باید مواظب باشیم ببینیم به چه چیزی تظاهر می کنیم.

- کورت ونه گات




طبع انسان به گونه‌ای است که اگر صدبار، پاره‌ای از معتقدات‌اش را با دلیل و منطق رد کنند، باز هم در صورت نیاز بدان‌ها باز می‌گردد و آن‌ها را واقعی می‌انگارد!

- فریدریش نیچه




اگر بدانید مردم هزاران بار بیشتر به یک سردردِ معمولیِ خود اهمیت می دهند،

تا به خبر مرگ من و شما، دیگر نگران نخواهید شد که درباره ی شما چه فکری می کنند...!

- دیل کارنگی



همه می دانیم که احتمال خطا داریم، 

مگر آنکه آن قدر نادان باشیم که

به "ادراک بی عیب و نقص"معتقد باشیم.

- اروین یالوم 

• مامان و معنى زندگى




‏دست از جنگ با خودت بردار، به اندازه کافی ظلم تو این دنیا هست.

اوضاع را با قربانی کردن خودت از این که هست، بدتر نکن.

- فیلیپ راث




وقتی که حرف می زنیم بیشتر می خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را. کسی که قانع شده باشد، کسی که به اندیشه های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی زند.

- فریدون تنکابنی

• یادداشت های شهر شلوغ




کفشی که مناسب پای یک نفر است، برای شخص دیگری آزار دهنده است. به همین ترتیب هیچ دستور العملی برای زندگی وجود ندارد که برای همه ی افراد مناسب باشد.

- کارل یونگ

    

همچنین بخوانید:

بریده هایی از کتاب های برگزیده

  • ۱ کامنت‌ها
    • تیم نویسندگی
    • يكشنبه ۹ دی ۹۷

    بریده هایی از کتاب های برگزیده


    همه ما به کتاب‌خوانی علاقه داریم؛ از رمان‌های عاشقانه و خیالی گرفته که پرطرفدار ترین‌شان است، تا کتاب‌های فلسفی و روانشناسی، البته گاهی نیز ترسناک! اما انتخاب یک کتاب خوب نیاز به بررسی کاملی دارد که ما این کار را برای‌تان انجام دادیم؛

    در این مطلب چندین بریده از کتاب‌های مختلف و عالی را جمع‌آوری کرده‌ایم، فایل PDF شان را نیز به‌همراه مشخصات‌شان ضمیمه کردیم که اگر از خواندنش لذت بردید، بتوانید مستقیماً به آن‌ها دسترسی داشته و کتاب خود را از این طریق تامین کنید! برای مطالعه آماده‌اید؟

    شما می‌توانید به کانال تلگرامی دانلود کتاب نیز بپیوندید و کتاب‌های بیشتری را دانلود کنید: 

    @PdfKetabPDF


    هَری، دلت برای مرده‌ها نسوزه. برای زنده‌ها دل‌سوزی کن؛ بیشتر از همه برای کسانی که بدون عشق و محبت زندگی می‌کنن.

    اثر: مجموعه کتاب‌های هری‌پاتر

    نویسنده: جی‌کی رولینگ


    هرگز کسی شور و نشاط شما را نمی‌رباید. خود شما با متکی کردن نشاط خود به دیگران آن را از خود می ربایید.

    اثر:لحظه‌های نابِ زندگی

    نویسنده: باربارا دی آنجلیس


    اگر می‌خواهی برای آدم‌های طبقه بالا پز بدهی، زحمت نکش. آن‌ها همیشه به نظر حقارت نگاهت می‌کنند.

    اگر می‌خواهی برای زیر دست‌هایت پز بدهی، باز هم زحمت نکش. چون فقط حسودی‌ِشان را تحریک می‌کنی.

    این نوع شخصیت کاذب، تو را به جایی نمی‌رساند. فقط قلب باز است که به تو اجازه می‌دهد در چشم همه، یک جور باشی.

    اثر: سه شنبه‌ها با موری

    نویسنده: میچ آلبوم


    اگر روزی فرا برسد که زن نه از سرِ ضعف، که با قدرتْ عشق بورزد، دوست داشتن برای او نیز همچون مرد سرچشمه‌ی زندگی خواهد بود؛ نه خطری مرگ‌بار...!

    اثر: جنس دوم

    نویسنده: سیمون دوبووار


    این زندگی همه آن چیزی است که داریم. 

    هیچ رستگاریِ جاودانه‌ای در آخرت وجود ندارد؛ زیرا آخرتی وجود ندارد.

     وظیفه ما این است که با زندگی عاشقانه و آموختن شناخت خداوند، در زندگی کنونی رستگاری را بیابیم.

     دین‌داریِ واقعی شامل: عدالت، نیکوکاری، احسان و عشق به انسان‌ها است.

    اثر: مسئله اسپینوزا

    نویسنده: اِروین د.یالوم


    کسی را دوست داشتن بدین معناست که روحش را از او بگیری و به او در ازای همین ربایش؛ بیاموزی روحش تا چه حد بزرگ، زوال‌ناپذیر و روشن است. همه‌ی ما از همین رنج می‌بریم! عشق، روح ما را به اندازه‌ی کافی ندزدیده است. از نیروهایی رنج می‌بریم که درون‌مان محبوس مانده‌اند. نیروهایی که هیچ‌کس قادر به غارت‌شان نیست تا آن‌ها را بر ما کشف کند

    اثر: هجده اثر

    نویسنده: کریستین بوبن


    مگذار در لحظه‌هایی از زندگی، به خاطر کوچک‌ترین چیزها که بزرگ می‌نمایند در چشمانت اشک بنشیند. 

    اشک‌ها برای غم‌های بزرگ و شادی‌های بزرگ است...

    اثر: گریزِ دلپذیر

    نویسنده: آنا گاوالدا


    عشق، کمیابه. کاملاً درسته. اما لزوماً قرار نیست فقط یک بار در تمام عمر رخ بده. این که تا آخر عمرت به چند نفر عشق می‌ورزی و با چند نفر از اون‌ها خواهی بود، چیزی از عشق تو به سم کم نمی‌کنه و منافاتی با عشق تو ندارن.

    اما این رو هم می‌خوام بهت بگم، که این تجربه‌ها زیاد نیستن.

    تو خیلی خوش شانسی که دو مرتبه در زندگی‌ت عاشق شدی. شاید این فاصله‌ی زمانی تو رو گیج کرده باشه اما برای یک ثانیه هم فکر نکن که ذره‌ای از ارزش اون عشق و رابطه کم می‌کنه.

    اثر: در غرب خبری نیست!

    نویسنده: اریش ماریا رمارک


    آنچه آدم را پیر می‌کند نگاه به گذشته و حسرت فرصت‌های از دست رفته است. 

    حساب و کتاب روزهای گذشته آدم را زود پیر می‌کند و جز، بینی تیرکشیده و چشمان حریص و بی‌فروغ، چیزی از او باقی نمی‌گذارد...!

    اثر:دیروزهای ما

    نویسنده:ناتالیا گینزبورگ


    کتاب‌هایم را ببند، آن‌ها را مخوان. به‌جای خواندن آن‌ها؛ خطوط دست و چهره‌ام را بخوان. وقتی به چهره‌ی تو می‌نگرم، مانند کودکی هستم که شادمانه به درخت کریسمس می‌نگرد.

    اثر: در بندر آبیِ چشمانت

    نویسنده:نذار قبانی


    یکی از نشانه‌های عشق حقیقی آن است که به تو عشق بورزند بدون این‌که شایستگی‌اش را داشته باشی.

    اگر زنی به من بگوید عاشق توام چون روشن‌فکری، محترم هستی، برایم هدیه می‌خری و ظرف‌ها را هم خوب می‌شویی، مرا ناامید کرده!

    چنین عشقی بیشتر عملی خودپسندانه به نظر می‌رسد.

    چقدر دل‌پذیر است که بشنوی من دیوانه توام، هرچند که روشن‌فکر و محترم نباشی...

    اثر:آهستگی

    نویسنده:میلان کوندرا


    قسمت دوم «بریده هایی از کتاب های برگزیده» آماده شد.

    جملات ناب



  • ۰ کامنت‌ها
    • تیم نویسندگی
    • يكشنبه ۹ دی ۹۷

    گوته کیست ؟؟ (شاعر نامدار آلمانی)


    یوهان ولفگانگ فون گوته

    که به (گوته) معروف است


    شاعر، ادیب، نویسنده، نقاش، محقق، انسان‌شناس، فیلسوف و سیاست‌مدار آلمانی می باشد که میان ایرانیان از محبوبیت خوبی برخوردار است.


    تولد؛ ۲۸ اوت ۱۷۴۹ در شهر فرانکفورت

     فوت؛ ۲۲ مارس ۱۸۳۲ در شهر وایمار

    جملات گوته بسیار در میان صحبت‌های افراد کتاب‌خوان شنیده می‌شود و حتی در جداول شرح در متن هم اورا به عنوان «شاعر نامدار آلمانی» می‌خوانند.

    گوته به نقل از ویکی‌پدیا:

    او یکی از کلیدهای اصلی ادبیات آلمانی و جنبش وایمار کلاسیک و همچنین رمانتیسیسم به شمار می‌رود. وی یکی از مردان بزرگ فرهنگی قرون ۱۸ و ۱۹ اروپا و یکی از افراد برجستهٔ ادبیات جهان محسوب می‌شود.

    گوته آلمانی، شکسپیر انگلیسی، هومر یونانی، و دانته ایتالیایی را چهار رکن ادبیات اروپا می‌دانند!!!

    آلفرد روزنبرگ (ایده‌پرداز اولیه نازیسم) نظریه‌ها و ایده‌های خود را مرهون و برگرفته از آموزه‌های گوته می‌داند! و او را «جوهر روح خود» نامیده است

    خانه گوته در مجموعه سنت‌گرایی وایمار قرار دارد.


    چند نمونه از جملات وی را باهم بخوانیم:


    پرپر کردن یک گل، ستم به همه ی طبیعت است.


    چرا از دشمنان شِکوه می کنی؟ مگر توقع داری که ایشان تو را که وجودت خود مایه ی آزار دل پر حسدشان است عزیز شمارند؟ 


    رفتار هر انسان، آینه ای است که او چهره ی خود را در آن نشان می دهد.  

  • ۱ کامنت‌ها
    • تیم نویسندگی
    • شنبه ۸ دی ۹۷

    هری پاتر و نویسنده این اثر

    هَری پاتِر | Harry Potter اسم یک مجموعه از رمان‌های ژانر خیال‌پردازی است که توسط نویسندهٔ انگلیسی تبار؛ خانم «جی.کی. رولینگ» نوشته شده است.

    این کتاب‌ها که در ادامه می‌توانید آن‌ها را دریافت کنید، شرح ماجرای یک دانش آموز جادوگر به نام هری پاتر هستند که در مدرسه جادوگری، علم جادو می‌آموزد. ایده اصلی داستان حول محور تلاش‌های هری پاتر برای شکست دادن جادوگر سیاه، «لرد ولدمورت» است‌.

    اولین رمان از این مجموعه بزرگ، در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ با اسم؛ «هری پاتر و سنگ جادو» چاپ شد، و به‌خاطر ایده خوب و ژانر پرطرفدارش به‌شدت محبوب شد.

    تا سال ۲۰۱۱، مجموعه کتاب‌های هری پاتر تقریباً ۵۰۰ میلیون نسخه فروش داشتند و به ۶۷ زبان دنیا از جمله فارسی ترجمه شدندمدت‌ها بعد این مجموعه رمان به فیلم‌ها و انیمیشن‌ تبدیل شدند و فروش خوبی نیز داشتند.

     جی. کی. رولینگ | J. K. Rowling یا «جوآن».

    نویسنده داستان‌های هری پاتر است که بیش‌تر شهرت و ثروتش را که در ادامه مرور می‌کنیم از انتشار همین مجموعه به‌دست آورده است.

    در سال ۲۰۰۷ میلادی یک منبع رسمی، ثروت خانم رولینگ را حدود ۴۵۴ میلیون پوند (۱٫۰۷ میلیارد دلار) اعلام کرد و در بین پولدارترین زنان انگلیسی، جی.کی رولینگ را در ردیف ۱۳ جدول قرار داد. همچنین در همان سال به انتخاب نشریه تایم، به عنوان دومین شخص تاثیرگذار سال انتخاب شد. مجله فوربز نیز رولینگ را در رده ۴۸ میان شخصیت‌های معروف در سال ۲۰۰۷ معرفی کرد.

    او در حال حاضر فعالیت‌های انسان‌دوستانه و خیرخواهانه بسیاری را به عهده گرفته و پشتیبانی می‌کند.




  • ۱ کامنت‌ها
    • تیم نویسندگی
    • پنجشنبه ۱۷ آبان ۹۷

    طنز چیست؟

    طنز چیست!!؟

    تعریف طنز را از دیدگاه مرحوم عمران صلاحی در زیر می آوریم

    هر اصطلاحی را با ضد آن بهتر می‌توان شناخت و تعریف کرد. در ادب کهن، برای مضاحک دو اصطلاح بوده است: هجو و هزل. هجو، ضد مدح است و هزل ضد جد. به عبارت دیگر، هدف هجو انتقاد است و هدف هزل، شوخی. با این توضیح که آن انتقاد و این شوخی بیشتر جنبه‌ی شخصی و خصوصی داشته است.
    وقتی هجو از حالت شخصی در می‌آید و جنبه عام به خود می‌گیرد، تبدیل به طنز می‌شود. وقتی هم هزل از دایره محدود و خصوصی‌اش در می‌آید، تبدیل به فکاهه می‌شود. در ادب کهن به هزل معتدل، «مطایبه» می‌گفتند که خیلی نزدیک به فکاهه امروز است.
    برای این که خواننده گیج نشود، خیلی خلاصه عرض می‌کنم که طنز، شکل تکامل یافته هجو است و فکاهه شکل تکامل یافته هزل. آنچه این دو را به هم پیوند می‌دهد، عنصر خنده است. با این تفاوت که خنده طنز به خاطر انتقاد است و خنده فکاهه به خاطر شوخی.
    در همین جا یادآوری کنم هر چیزی که بتواند انسان را بخنداند، ارزشمند است. خنده، جسم و روان انسان را تقویت می‌کند و او را در برابر مشکلات مقاوم می‌سازد. همین جاست که آثار فکاهی هم ارزش پیدا می‌کند. بعضی‌ها فکاهه را در برابر طنز دست کم می‌گیرند. اما من یک فکاهه خوب را به یک طنز بد ترجیح می‌دهم اگر طنز بیشتر جنبه سیاسی و اجتماعی به خود می‌گیرد، فکاهه هم می‌تواند بعد فلسفی پیدا کند. طنز و فکاهه دوش به دوش هم حرکت می‌کنند و مضاحک را می‌سازند. خنده طنز، نیشخند است و خنده فکاهه نوشخند. جامعه بشری، هم به نیش احتیاج دارد و هم به نوش.
    آنچه به یک اثر، ارزش هنری می‌بخشد، نحوه اجرای آن است. بیش‌تر مضامین اشعار حافظ را قبل از او شاعران دیگر گفته‌اند، پس چرا مال حافظ مانده است و مال آنها نمانده. من فکر می‌کنم به دلیل اجرای بهتر حافظ است. حالا بیشتر به چگونه گفتن اهمیت می‌دهند تا چه گفتن. اگر چه جامعه سیاست زده، طنز را بالاتر از فکاهه می‌داند، من فکاهه‌ای را که خوب اجرا شده به طنزی که بد اجرا شده ترجیح می‌دهم.
    نمونه فکاهه:
    شخصی دعوی خدایی می‌کرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: « پارسال اینجا یکی دعوی پیغمبری می‌کرد، او را بکشتند.»
    گفت: «نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم !»
    عبید، رساله‌ی دلگشا
    نمونه طنز:
    شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که: « چون است که در زمان خلفا مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار می‌کردند و اکنون نمی‌کنند؟»
    گفت: « مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان به یاد می‌آید و نه از پیغامبر!»
    عبید (همان رساله)
    طنز و فکاهه قالب‌هایی دارد و شیوه‌ها و شگردهایی. طنز و فکاهه در هر قالبی می‌گنجد: مقاله(مثل چرند و پرند دهخدا و آسمون و ریسمون پزشکزاد)، داستان(مثل شنل گوگول یا میهن‌پرست هدایت)، رمان( مثل دایی جان ناپلئون پزشکزاد و هاکلبری فین مارک تواین)، نمایشنامه(مثل بازرس گوگول یا خسیس مولیر)، لطیفه(مثل رساله دلگشای عبید) و حتی قصیده(مثل موش و گربه). خلاصه طنز و فکاهه در هر قالبی که فکر کنید می‌گنجد. از خاطره بگیرید تا سفرنامه.
    اما شیوه‌ها و شگردها:
    طنزنویس گاهی خودش را به کوچه علی‌چپ می‌زند،
    گاهی به در می‌گوید تا دیوار بشنود،
    گاهی می‌رود به گذشته. گاهی می‌رود به آینده،
    گاهی تعریف می کند؛ تعریفی که از صدتا انتقاد بدتر است. به قول قدیمی‌ها «ذم شبیه مدح». گاهی اوقات هم از یک نفر آن قدر تعریف می‌کنند که خود به خود تبدیل به طنز می‌شود. به این می‌گویند طنز غیر عمد. مثل قتل غیر عمد!
    یکی از شیوه‌های بسیار رایج، نقیضه‌سازی است(به قول اخوان ثالث). یعنی تقلید تمسخرآمیز از سبک جدی یک اثر دیگر. فرنگی‌ها به آن پارودی(Parody ) می‌گویند. مثل تقلیدی که مثلا مذهب اصفهانی در«تذکره یخچالیه» از «تذکره آتشکده» آذر کرده است. مذهب با یخچالیه خود، آتشکده آذر را نقض کرده است. او همان شیوه و شگرد آذر را به کار گرفته‌است. با این تفاوت که آذر در تذکره خود به شاعران واقعی پرداخته‌است و مذهب در تذکره خود به شاعران بند تنبانی.
    یکی دیگر از شیوه‌ها وارونه‌گویی است. مثل مقاله «پیشنهاد موقرانه» از جاناتان سویفت. سویفت در این مقاله برای جلوگیری از ازدیاد نفوس پیشنهاد می‌کند «بچه‌های فقرا را بپزند و روی میز اغنیا بگذارند.» فرنگی‌ها به این شیوه آیرونی(Irony) می‌گویند. دهخدا هم در بعضی از مقالات چرند و پرند این شیوه‌ها را به کار برده است.
    شیوه‌ها و شگردها زیاد است. فعلا به همین‌ها اکتفا می‌کنیم.
    طنزنویس سعی می‌کند مستقیم توی دل ماجرا نرود و از این شیوه‌ها استفاده می‌کند که حرفش را غیرمستقیم و چند پهلو بزند. او با طعنه و کنایه و ایما و اشاره پیش می‌رود تا با کسی تصادف نکند. با این حال گاهی دچار عوارض جانبی می‌شود.
    بیشتر مواقع طنز و طنزآوران را دست کم گرفته‌اند. در دیوان‌های شعر اغلب قصاید و غزلیات صدرنشین بوده‌اند و هجویات و هزلیات ته‌نشین. گاهی هم تهش افتاده است. مثل خبثیات سعدی که از ته خیلی از کلیات‌ها(مثل عملیات‌ها) افتاده است.
    دیگر به این نمی‌شود گفت «کلیات»، چون کلیه‌هایش را در آورده‌آند. به نظر من خبثیات سعدی از نظر سبک‌شناسی، الگوی عبید زاکانی بوده است. سعدی با خبثیاتش راهگشای عبید بوده است.
    درمطبوعات هم طنز و شوخی را می‌بردند به آخر نشریه. خوشبختانه در سال‌های اخیر به ارزش طنز و کاریکاتور بیشتر پی برده‌اند و هر نشریه‌ای سعی دارد جایی را به این دو مقوله اختصاص دهد و بهترین صفحات را در اختیار طنزنویس و کاریکاتوریست قرار دهد.
    دست کم گرفتن طنزنویس در جاهای دیگر هم صدق می‌کند. معمولا کسانی که درباره رمان‌نویسی کتاب می‌نویسند، رمان «دایی جان ناپلئون» را از قلم می‌اندازند و یادشان می‌رود که طنزنویسان چه نقشی در رمان‌نویسی داشته‌اند. اگر گوگول نبود، داستایوسکی پیدا نمی‌شد. اگر مارک تواین نبود همینگوی پیدا نمی‌شد.
    اگر لارنس استرن نبود، جیمز جویس پیدا نمی‌شد. مگر پدر رمان‌نویسان جهان سروانتس طنزپرداز نیست؟ چرا جای دوری برویم اگر دهخدا نبود، جمال‌زاده و هدایت هم پیدا نمی‌شدند. پس به قول عبید: هزالان را خوار مدارید و در آنها به چشم حقارت منگرید، یا به قول سنایی: هزل من هزل نیست تعلیم است. یا به قول مولانا: هزل تعلیم است آن را جد شنو/ تو مشو برظاهر هزلش گرو. و به راستی که چنین است. حتی در لطیفه ساده‌ای که چیزی در آن نیست، حکمی نهفته است.
    یاد لطیفه‌ای در مثنوی مولانا افتادم. نی زنی در حال نواختن نی، خیلی به خودش فشار آورده، بر اثر این فشار، صدای وارونه ای شنیده می‌شود که به قول پزشکزاد منشا انسانی دارد. نی زن، نی خود را به محل تولید صدا تقدیم می‌کند و می‌گوید: «گر تو بهتر می‌زنی، بستان بزن» که این مصراع تبدیل به ضرب‌المثل شده است. ببینید چه حکمتی در آن نهفته است . خیلی‌ها این ضرب‌المثل را به کار می‌برند، بدون این که لطیفه‌اش را بدانند.
    شاعران بزرگ ما هیچ‌گاه از طنز و شوخ طبعی دور نبوده‌اند. از سنایی و عطار بگیر تا حافظ و مولانا و نظامی و سعدی جامی و خیام. حتی فردوسی بزرگ: به دشت آهوی ناگرفته مبخش!
    بعضی از کشورها شهری را مرکز طنز و فکاهه خود قرار داده اند. مثلا خانه طنز و فکاهه بلغارستان در شهر گابرود Gabrovo است. هر سال یک هفته در آنجا جشنواره طنز و فکاهه برگزار می‌شود، درهر همه زمینه‌ها. از شعر و داستان و نمایش نامه بگیر تا عکاسی و مجسمه سازی و کاریکاتور.
    مرکز طنز و فکاهه ترکیه هم «آق شهر» است که ترک‌ها آنجا را زادگاه «ملانصرالدین» یا به قول خودشان نصرالدین خوجا می‌دانند و هر سال در آنجا مسابقات کاریکاتور برگزار می کنند.
    من پیشنهاد می‌کنم در ایران هم شهر قزوین چنین مرکزیتی پیدا کند؛ به چند دلیل:
    عبید زاکانی، درخشان‌ترین چهره طنز کهن فارسی از قزوین برخاسته است
    دهخدا آغازگر طنز امروز ایران از قزوین درآمده است.
    دخو که لطیفه‌هایش همپای لطیفه‌های ملانصرالدین است از اهالی قزوین است. و با احتیاط عرض کنم که قزوین یکی از لطیفه خیزترین مناطق ایران است.
    سید اشرف حسینی بزرگترین طنزسرای زمان مشروطه، اصلش از قزوین است، اگرچه به گیلانی معروف شده است.
    چند تن از طنز نویسان و طنزسرایان و محققان و مترجمان طنز و فکاهه اهل قزوین‌اند، مثل جواد مجابی، مهشید امیرشاهی، بهاالدین خرمشاهی، مهدی سحابی و محمود بیرسیاقی. این آخری همکار دهخدا بوده و خدماتش به فرهنگ و ادب و لغت فارسی کم‌نظیر است. بهترین تصحیح آثار دهخدا، مخصوصا چرند و پرند از اوست. استاد، پنجاه تا از لطیفه‌های عبید را هم منظوم کرده که چاپ شده است.
    من خیلی جسارت کردم. ممکن است بگویید: رو که نیست سنگ پای قزوین است. همین جا تجلیلی و تحلیلی بکنم از سنگ پا!
    سنگ پا می‌تواند تعریف و تعبیری هم از طنزپرداز باشد. موجودی به ظاهر ناهموار و خشن که باعث پاکی و پاکیزگی می‌شود. سنگ پا در حین پاکسازی پا هم قلقلک می‌دهد. کسی که پایش تمیز باشد، با خیال راحت می‌تواند در مجامع، جورابش را در بیاورد. پس نتیجه می‌گیریم که سنگ پا با تمام روسیاهی، باعث رو سفیدی مردم می‌شود.
    پیشنهاد می‌کنم اگر قرار است نشریه ای در آید، اسمش را بگذارند سنگ پا. واقعا رو که نیست...

  • ۱ کامنت‌ها
    • تیم نویسندگی
    • پنجشنبه ۱۰ آبان ۹۷
    بالا رفتن